تو دور می شوی...
من گام می زنم اما به تو نمی رسم!
خسته می شوم، زانو می زنم:
بایـــــــــست!!!
بی خیال بی خیال عبور می کنی...
دستانم را دراز می کنم...
اما تو...
لای هجوم تنهایی های من محو می شوی...
و من می مانم و پاهایی که نای رفتن و ماندنشان توامان نیست...
نمی مانم
اما بی تو...
**************************************
شبیه شمع که خیلی نجیب میسوزد دلم برای تو گاهی عجیب میسوزد
دلم برای دل ساده ام که خواهد خورد دوباره مثل همیشه فریب، میسوزد
نشسته ای به امید که؟
گـُر بگیر ای عشق
همیشه آتش تو بیلهیب میسوزد
تو اشتباه نکردی
گناه آدم بود اگر هنوز بشر پای سیب میسوزد
من آشنای تو بودم ولی ندانستم غریبه ها دلشان هم ،غریب میسوزد
برای من فقط این دل ز عشق جا مانده است که با نگاه شما عن قریب میسوزد